حدود هشت قرن است که آثار مولانا خصوصا مثنوی و غزلیات او بر دل و زبان صاحبدلان جاری است.بویژه در عصر ما ، دامنه این توجه رو به گسترشی حیرت آور نهاده است.سخنان مولانا چنان صمیمی و جذاب است که از هر نژاد و خط و خطه و آیینی از زلال حیات انگیز آن ، جانی نو می یابند و دلی به شور و شعف می رسانند . و طرفه آنکه این محبوبیت فزاینده به هیچ نوع تبلیغ ساختگی و امکانات مقتدرانه ای تکیه ندارد ، بلکه چون سخن مولانا بر حقیقت و صداقت استوار است ، لاجرم جهانگیر نیز شده است.مولانا آینه صاف و شفاف حقیقت است
مثنوی معنوی :
مثنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست . چون او بیش از پنجاه سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد . اهمیت مثنوی از آن رو نیست که یکی از آثار قدیم ادبیات فارسی است بلکه از آن جهت است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد . کتابی است تعلیمی به زبان تمثیل و حکایت . مولانا در این اثر بزرگ ، دشوارترین مسائل فکری و عرفانی را به ساده ترین زبان و شیواترین گفتار بیان داشته است . معروف است که یکی از بزرگان عرفان فلسفی ( صدر الدین قونوی ) صاحب تالیفات دشوار در عرفان نظری ، روزی به مولانا گفت : عَجَب از آن دارم که شما این مطالب غامض را چگونه اینقدر ساده بیان می کنید که همگان می فهمند ؟ مولانا نیز در پاسخ گفت : من نیز در شگفتم که شما این موضوعات ساده راچرا اینقدر پیچ و تاب می دهید و بس دشوار بیان می کنید ؟!
دیوان شمس تبریزی :
شامل لطیف ترین غزلیات مولاناست که به جهت ارادت به شمس تبریزی ، بسیاری از غزلیات را به نام او پایان برده است ، و از همین رو به نام " دیوان شمس تبریزی " آوازه یافته است. البته دیوان غزلیات را می توان از وجهی حقیقت شعر دانست نه صرف نظم و کلمات آهنگین . و بدیهی است که میان شعر و نظم ، فاصله ای به پهنای چندین و چند اقیانوس است ! و در عین حال نیز توان گفت که دیوان غزلیات همچون مثنوی ، ما ورای شعر است ، چه آنچه را که مولانا گفته ، حکمت و معرفت محض است که فقط جامه ی رویین آن ، شعر است . دیوان غزلیات ، کامل ترین کتاب مکتب عشق است.
فیه ما فیه :
کتابی است به نثر ، با حجمی متوسط ، از گفتارهای پراکنده مولانا در موضوعات گوناگون عرفانی ، کلامی ، اخلاقی ، فقهی ، اجتماعی و تربیتی ." فیه ما فیه " در لفظ بدین معنی است : " در آن است آنچه در آن است " .خودِ این نام نشان می دهد که این اثر نسبت به آثار مشابه ، تفاوت هایی بنیادین دارد . گفتارهای مولانا را برخی از یاران تندنویس اش می نوشتند که به آنان " کاتبان اسرار " می گفتند . و احتمالاً نام " فیه ما فیه " نیز از سوی ایشان بر این اثر جاودان نهاده شده است . "فیه ما فیه " از نوع مجلس گویی های صوفیه است ، و مجلس گویی نزد مولوی جایگاهی بلند داشته است .
مکتوبات :
مشتمل است بر صد و چهل و چند نامه خطاب به شخصیت های معروف عصر خود . مکتوبات او بر خلاف همه مکتوبات صوفیه مانند عین القضاة همدانی و احمد غزالی و عبدالرزاق کاشانی و علاء الدوله سمنانی که صرفاً مباحث محض فلسفی و عرفانی است ، موضوعاتش کاملاً مدنی و اجتماعی است و مولانا غالباً از صاحبان نفوذ خواسته است که به نیازمندان و ارباب حاجات رسیدگی کنند . البته نکات لطیف عرفانی نیز در لابلای آن تنیده شده است .
مجالس سبعه :
این اثر نیز از نوع مجلس گویی است . کتابی است کم حجم مشتمل بر هفت خطابه در مسائل اخلاقی و ایمانی . از سیاق متن این مجموعه به دست می آید که به زمان پیش از آشنایی با شمس تبریزی تعلق دارد .
راز جاودانگی مولانا
با آنکه هشت قرن از زمان مولانا می گذرد همچنان در کانون توجه انسان معاصر قرار گرفته است و دامنه این اقبال روز به روز در حال گسترش است . از دلایل اقبال گسترده انسان معاصر به آثار مولانا این موارد را می توان برشمرد :
سخنان مولانا گرم و ایمان آور و تسکین بخش است .
مولانا جمع میان تحقیق و القای احساس و عاطفه کرده است . چون آثار بزرگان یا ثرفا علمی تحقیقی است و یا صرفاً احساسی و عاطفی . اما آثار مولانا جمع میان این هر دو است .
مولانا در بیان معارف ، همواره روی خط مشترک ادیان حرکت کرده است و هرگز به اختلافات فرقه ای در نیامده است .
مولانا عشق و دوستی را اساس مکتب خود قرار داده است و از سخت گیری و تعصب دوری گزیده است .
مولانا در بیان مباحث عرفانی هرگز به دشوار گویی و پیچیده کردن موضوعات روی نیاورده است ، بلکه بطور حیرت آوری مسائل دشوار و غامض را در قالب حکایات و تمثیلات و مثل های توجیهی خود ساده و شیرین بازگو کرده است .
مولانا در بیان عقاید مخالفان نیز هیچ کوتاهی نکرده است . عقاید آنان را به صورت جدی و مستدل بازگو کرده است ، چندان که گویی خود نیز به آن عقاید باور دارد .
مولانا به علت صداقت باطن ، همان سان زیسته است که شعر گفته است ، و همان گونه شعر گفته است که زیسته است.
مولانا شعر را برای بیان درد انسان ها به کار گرفته است و هرگز در مدح ارباب قدرت بیتی نسروده است .
عرفان مولانا
عرفان مولانا صرفاً به عرفان نظری و فلسفی محدود نمی شود . بلکه :
عرفان مولانا علاوه بر نظریات بنیادی در هستی شناسی و انسان شناسی و الهیات سرشار از ذوق و ابتهاج روح است .
عرفان مولانا فقط عرفان تفسیر نیست ، بلکه عرفان تغییر است . گفته های او تنها نوعی پاسخگویی به کنجکاوی های ذهنی بشر نیست ، بلکه علاوه بر آن می خواهد با تعالیم حود بشریت را تغییر دهد .
عرفان از نظر مولانا انباشتن ذهن از محفوظات رنگارنگ نیست ، بلکه عرفان از نظر او ، همرنگ کردن شخصیت خود با و دانسته های معنوی خود است . و مادام که هویت و کردار آدمی به رنگ معرفتش در نیاید رستگار نخواهد شد .
علم های اهل دل حمال شان// علمهای اهل تن احمال شان
علم چون بر دل زند یاری شود// علم چون بر تن زند باری شود
عرفان مولانا ، عرفان کرامت گرا نیست . مولانا مخاطب خود را دعوت نمی کند که کارهای خارق العاده یاد بگیرد از نظرِ رفتن بر آب ، سنگ را طلا کردن ، با وِردی از این سر کره زمین بدان سر رفتن ، خلع بدن کردن و ... بلکه عرفان مولانا عرفان تبدیل صفات و تغییر بدی ها به خوبی هاست.
شرط ، تبدیل مزاج آمد بدان// کز مزاج بد بُوَد مرگ بَدان
چون مزاج آدمی گِل خوار شد// زرد و بد رنگ و سقیم و خوار شد
چون مزاج زشت او تبدیل یافت// رفت زشتی از رخش ، چون شمع تافت
اما عقول ظاهر بین و شعبده پسند در نمی آید که رهایی از یک صفت بد مانند حسادت، از هزاران خارق عادت و نمایش محیر العقول برتر و بالاتر است . و ساده اندیشان به جای تحصیل کردار نیک و یا مطالبه آن از مدعیان ، از عرفان توقع انواع شعبده یا خارق عادات دارند . و چه واژه مظلومی است این عرفان!
عرفان مولانا هیچ تعارضی با زندگی مدنی بشر ندارد ، چرا که او به یارانش می گفته است که هر کس کسب و کار را رها کند و سربار و طفیلی این و آن شود از ما نیست .و خود او نیز به شغل تدریس مشغول بود و از طریق حقوق معلمی امور خود و عایله خود را می گذرانید .از اینرو با آن دسته از مدعیان تصوف که کار و بار را تعطیل می کردند و کسب و کار و ازدواج و مدنیت را معادل دنیا پرستی به شمار می آوردند موافق نبوده است .به این ابیات مثنوی نیک توجه شود :
چيست دنيا از خدا غافل بدن// نه قماش و نقده و ميزان و زن
مال را کز بهر دين باشي حمول// نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتي هلاک کشتي است// آب اندر زير کشتي پشتي است
موضوع نامه های مولانا نیر غالباً درباره رفع گرفتاری از مردم است و این نشان می دهد که او پناهگاه گرفتاران بوده است و در خانه اش به روی نیازمندان و ارباب حاجات باز بوده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر